تابلو فرش کوچ عشایر
سیاوش کسرایی
سیاوش کسرایی
از مجموعه شعر با دماوند خاموش
۵ اسفند ۱۳۰۵ اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین
· آسمان مزرعه ی باران است
· و نشانی از آبادی در جاده نیست
· روی یابوها مردان نمد پوش، خموش
· از میان ابروهاشان ـ انبوه و سیاه ـ
· و بخاری که ز گرد سر یابوها بر می خیزد
· تندی گردنه را می پایند.
· و زنان
· کودکان را همچون کوژی اندر پس پشت
· بسته در چادر شب
· به کف خوابی سنگین و غمین می سپرند.
· گاه، آوازی از چوب به دستی همپا
· می برد خواب از سر
· می کند قافله را همراهی:
· «ای لیلی لیلی
· عاشقت بیم خیلی
· در رهت بوم شو و روز
· ته نداری میلی!»
· و سگ پیشاهنگ پارس بر می دارد.
· از بلندی ها بهتر پیدا ست
· قامت در غضب افتاده ی توفان در دشت
· پرتگاهی است در هر قدمی
· برق بر می جهد از سم ستوران بر سنگ
· شب اگر در برسد
· ما و این بار و بنه گر به سرایی نرسیم
· مه تشویش ز هر دره به ره می لغزد
· پا فرو می رود اندر گل و بر می آید
· و سراشیبی هول
· با تلاش مردان در پس سر می ماند
· اینک ـ آرام ـ روانیم به دشت
· دشت خالی است بسان کف دست
· شیون طفلی ناخفته می پیچد با گردش باد
. و آسمان مزرعه بارور باران است.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر