سیاوش کسرایی
از مجموعه شعر با دماوند خاموش
۵ اسفند ۱۳۰۵ اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین
• باور نمی کند دل من مرگ خویش را
• نه نه من این یقین را
• باور نمی کنم
• تا همدم من است نفس های زندگی
• من با خیال مرگ دمی سر نمی کنم
• آخر چگونه گل خس و خاشاک می شود
• آخر چگونه این همه رؤیای نو نهال
• نگشوده گل هنوز
• ننشسته در بهار
• می پژمرد به جان من و خاک می شود
• در من چه وعده ها ست
• در من چه هجرها ست
• در من چه دست ها به دعا مانده روز و شب
• اینها چه می شود؟
• باور کنم که آن همه عشاق بی شمار
• آواره از دیار
• در کوره راه ها همه خاموش می شوند؟
• باور کنم که دخترکان سفیدبخت
• بالای بام ها و کنار دریچه ها
• بی وصل و نامراد
• چشم انتظار یار، سیه پوش می شوند
• باور کنم که دل
• روزی نمی تپد
• بی آن که سر کشد گل عصیانی اش ز خاک؟
• نفرین بر این دروغ
• دروغ هراسناک
کاری از روزبه نوید
• تا رهروان سرخوشی از آن گذر کنند
• پیغام من به بوسه لب ها و دست ها
• پرواز می کند
• باشد که عاشقان به چنین پیک دوستی
• یک ره، نظر کنند
• در کاوش پیاپی لب ها و دست ها ست
• کاین نقش آدمی
• بر لوحه زمان
• جاوید می شود
• و این ذره ذره گرمی خاموش وار ما
• یک روز بی گمان
• سر می زند ز جایی و خورشید می شود
• تا دوست داری ام
• تا دوست دارمت
• تا اشک ما به گونه هم می چکد ز مهر
• تا هست در زمانه یکی جان دوستدار
• کی مرگ می تواند
• نام مرا بروبد از یاد روزگار؟
• بسیار گل که از کف من برده است باد
• اما من غمین گل های یاد کس را پر پر نمی کنم
• من مرگ هیچ عزیزی را
• باور نمی کنم
• می ریزد عاقبت
• یک روز برگ من
• یک روز چشم من هم در خواب می شود
• ز این خواب، چشم هیچ کسی را گریز نیست
• اما درون باغ
• همواره عطر باور من در هوا پر است
پایان
ویرایش از تار نمای دایره المعارف روشنگری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر