سیاوش کسرایی
از مجموعه شعر با دماوند خاموش
از مجموعه شعر با دماوند خاموش
۵ اسفند ۱۳۰۵ - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴
· سال های آزگاری هست
· که می آزارد
· خارشی دستان خشک و خالی ام را سخت
· و در انگشتانِ غمگین٘ مانده ام، مانده است
· شوق سرشار فشردن ها:
· «آهن سردی، خمیری، رشته ای، دستی
· سنگ خارای سیاهی یا که رنگین٘ برگِ گلبرگی»
· دست من خالی است
· ای طبیب آشنا، دردی است در دستم
· که به انگشتان خشک و خشمگین هر دم
· می فشارم من گلویش را.
· من ولی در باغ می مانم که باغم پر گل یاد است
· وز فراز چشم اندازم، فراوان پرده ها پیداست:
· برگِ افشانِ درختانِ تبر خورده،
· مرگِ شبنم ها،
· سرکشیِِ خارها،
· و جستجوی ریشه ها در خاک،
· عطر پنهان بهاری زندگی آرا.
· این چه فریاد است، بلبلانِ خسته بالِ خار٘ در پهلو؟
· مرگ، در باغی که هر گلدانهٔ خشمی در آن رؤیا ست
· مرگ، در باغی که من دارم
· در کنار غنچه های تنگدل، زیباست.
· آری، آری، من به باغ خفته می مانم
· باغ، باغ ماست
· پنج روزی بیش و کم، گر پایمال پای صیاد است.
ویرایش از تارنمای دایرة المعارف روشنگری
پایان